سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هر کی خونده خندیده!!!

صفحه خانگی پارسی یار درباره

خاطرات یک گوسفند

اسم من گوسفند است. پدرم گوسفندی چاق و چله‌ بود که چند سال پیش در حمله گرگ سیاهی شربت شهادت نوشید و به لقا لله پیوست. مادرم را هم به سفر حج بردند که تاکنون از وی خبری نیست. من دوران بره‌گی‌ام را تحت نظارت اساتید بزرگ دامپروری با موفقیت سپری کرده و وارد گله دوستان و آشنایان شدم .

 

ادامه مطلب...

مقدمه جدید گلستان سعدی


منت خدای را عزوجل که لذت زن را قندو عسل قرار داد.

 همو که ازدواجش موجب محنت است و به طلاق اندرش مزید رحمت.

 هر لنگه کفشی که بر سر ما می خورد مضر حیات است و چون مکرر فرود آید موجب ممات.

 پس در هر لنگه کفش دو ضربت موجود و بر هر ضربت آخی واجب.

 
 
مرد همان به که به وقت نزاع

عذر به درگاه نساء آورد

ورنه زنش از اثر لنگه کفش

حال دلش خوب به جا آورد