شهر دزد ها
شهری بود که همه ی اهالی آن دزد بودند.
شبها پس از صرف شام، هر کس دسته کلید بزرگ و فانوسش را برمیداشت و از خانه بیرون میزد؛ برای دستبرد به خانة یک همسایه. حوالی سحر با دست پر به خانه برمیگشت، به خانه خودش که آن را هم دزد زده بود...
شهری بود که همه ی اهالی آن دزد بودند.
شبها پس از صرف شام، هر کس دسته کلید بزرگ و فانوسش را برمیداشت و از خانه بیرون میزد؛ برای دستبرد به خانة یک همسایه. حوالی سحر با دست پر به خانه برمیگشت، به خانه خودش که آن را هم دزد زده بود...
بابا جون؟?
?جونم بابا جون؟?
?این خانمه چرا با مانتو خوابیده؟?
?خب... خب... خب حتما اینجوری راحتتره دخترم.?
?یعنی با لباس راحتی سختشه؟?
...
اهل تهرانم من
روزگارم عالی
سور و ساطم جور است
وانتی دارم که
زرت آن قمصور است
خانه ام زیر زمین
سوسکهایش خوشگل
موشهایش باحال
لوله ها پوسیده
همه چیز اورجینال
اهل تهرانم
دهنم سرویس است
نه که پولی دارم، نه سوادی، و نه حتی ذوقی
دوستانی، همه از لاشخوران
نه خدایی که در این دود و صدا
لای این ماشینها، پای این بُرجَکها
روی این داغی آسفالت، به دادم برسد